اگه قرار بود صد صفحه درباره ات بنویسم اولین صفحه ارو با خون خودم اثر انگشت میزدم که بدونی چقدر واسم مقدسی.. با ظرافت کلمات ترو تراش میدادم تا هر چشمی با دیدنت از مردمک هاش شروع به گشاد شدن کنه و هر مغزی با فکر کردن بهت موهای سیخ شده و ضربان قلب وحشیشو حس کنه
مینوشتمت
طوری که قلم بلرزه و ورق بترسه
روی جلدت ام مینوشتم: "خاطرات جنگ"
پ.ن : این پست خطاب به انسان نیست.